ولیمه مامان جون
جمعه ناهار ولیمه مامان جون هم برگزار شد و مامان جون یه نفس راحت کشید توی مراسم همش بغل بابایی بودی و من هم کمی با دوستم ، الهه جون و و فامیل ها خوش گذرونی کردم از بغل بابا بغل هیچکس به جز زن دایی مامانی نمیرفتی توی سالن هم نمیشد بزاریمت زمین چون سریع از در میرفتی بیرون . ولی ظاهرا همچین به بابایی و شما بد نگذشت بابایی و روشا مشغول پذیرایی از خودشون فکر میکردم ظهر هوا گرم بشه برای همین زیر سارافونی با خودم نبردم ولی بر عکس هوا سرد شد ومجبور شدیم تا آخر مراسم سویشرتتو بزاریم تنت باشه ...
نویسنده :
آتنا مامانیه روشا یدونه
12:24